دنیای شعر و هنر پارسی
تا شقایق هست زندگی باید کرد...

شب شبی ، نیمه شبی ، در شهر شام آشوب شد، شیشه گر

 شاشید و از شاشش شش هزار و ششصد و شصت

 و شش شیشه ی مشروب شد

600px-US_18_svg.png

گفتم که لبت گفت مکیدن دارد

گفتم سخنت گفت شنیدن دارد

گفتم که چو جامه از تنت بر گیرم

گفتا حکایتی است که دیدن دارد

این صفحه را به اشتراک بگذارید
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:, توسط محمد |

صفحه قبل 1 صفحه بعد